سلام ، همه ما مسلمان هستیم و خود را مومن خدا می دانیم ولی آیا میدانید صفات یک مومن چیست؟
حدیثی که اینجا پست می کنم از کلام امام علی (ع) است و از کتاب اصول کافی نقل می کنم.
امید است که ما هم گوشه ای از این صفات را داشته باشیم.
امام صادق علیه السلام فرمود : مردیکه نامش همام و خداپرست و عابد و ریاضتکش بود ، در برابر امیرالمومنین علیه السلام که سخنرانی می فرمود برخاست و گفت : یا امیرالمومنین ! ...
اوصاف مومن را برای ما آنطور بیان کن که گویا در برابر چشم ماست و به او می نگریم ، فرمود:
ای همام ، مومن همان انسان زیرک و باهوشی است که شادیش بر چهره و اندوهش در دلش باشد ، فراختر دل تر از همه چیز و متواضعتر از همه کس است ، از هر نابودی گریزان و به سوی هر خوبی شتابانست ، کینه و حسد ندارد ، به مردم نمی پرد و دشنام نمی دهد ، عیبجو نیست و غیبت نمی کند ، گردن فرازی را نمی خواهد و شهرت را ناپسند شمرد ، اندوهش دراز و همتش بلند و خاموشیش بسیار است ، با وقار است و متذکر ، صابر است و شاکر ، از فکر خود غمناک است و از فقر خویش شادان ، خوش خلق و نرم خو است ، با وفا و کم آزار است ، دروغزن و پرده در نیست.
اگر بخندد دهن ندرد و اگر خشم کند سبکسری نورزد ، خنده اش بر لبهاست و پرسشش برای دانستن و دوباره پرسیدنش برای فهمیدن ، دانشش بسیار و برباریش بزرگ و مهربانیش زیاد است ، بخل نورزد و شتاب نکند ، دلتنگی نکند و مستی ننماید ، در قضاوت خلاف حق نگوید و در علمش بیراه نرود ، از سنگ خارا محکمتر است و در کسب و کار از عسل شیرین تر ، نه حریص است و نه بی تاب و نه خشن و نه پر مدعی و نه متکلف و نه پر کنجکاو ( در امر دنیا ) ، نزاع کردنش نیکو و مراجعه کردنش شرافتمندانه است ، عادلست اگر خشم ورزد ، ملایمست اگر چیزی خواهد ، بی باک و پرده در و زور گو نیست ، دوستیش صمیمانه وپیمانش محکم و در قرار داد باوفاست.
مهربان و چسبان و بردبار و گمنام و کم زواﺌد است ، از خدای عزوجل راضی و مخالف هوای نفس خویش است ، بزیر دستش درشتی نکند و در آنچه به او مربوط نیست وارد نشود ، یاور دین وحامی مومنین و پناه مسلمین است ، ستایش مردم از او گوشش را ندرد ( فریفته اش نسازد ) و طمع دلش را نخراشد ، بازی های کودکانه حکمتش را نگرداند و مر نادان به دانشش پی نبرد.
می گوید و به کار می بندد ، دانشمند است و دور اندیش ، ناسزا نگوید و سبکی نکند و صلحه رحم کند و بر آن ها گرانبار نشود ، بخشش کند بدون اسراف ، نیرنگ باز و حیله گر نیست ، پیگیر عیب کسی نباشد و بر هیچکس ستم نکند ، با مردم ملایمت دارد و ( برای قضاﺀ و حواﺌج آنها ) در روی زمین کوشش می کند ، یاور ناتوانست و دادرس بیچاره ، پرده ای را ندرد و رازی را آشکار نسازد ، گرفتاریش زیاد و شکایتش اندک است ، اگر خوبی بیند به یاد آورد و اگر بدی بیند نهان کند ، عیب را بپوشد و غیب نگهدارباشد ( آبروی مردم را در نبودشان نگهدارد ) ، از خطا در گذرد و از لغزش چشم پوشی کند ، به نصیحتی آگاه نشود که آنرا رها کند و هیچ کج روی را اصلاح نکرده نگذارد ، امین است و باوفا و پرهیزکار و پاکدامن و بی عیب وپسندیده ، نسبت به مردم عذر پذیر است و از آنها به نیکی یاد می کند و حسن ظن دارد و در نهان خود را ( و خود را به عیب ) متهم می کند.
از روی فهم و دانش برای خدا دوست شود و با دور اندیشی و تصمیم برای خدا از مردم کناره گیرد ، شادمانی نابخردش نسازد و خوشحالی بسیار عقلش را نبرد ، یادآور دانا باشد و معلم نادان ، کسی از او انتظار شر ندارد و از بلایش نترسد ( زیرا شر و بلا به کسی نرساند ) ، کار وکوشش هر کس را از خود خالص تر داند و نفس هر کس را از نفس خویش صالحتر شناسد ، عیب خود را میداند و گرفتار غم خویش است ، جز به پروردگارش به چیزی اعتماد نکند ، غریب و یکتا و بی علاقه ( و اندوهگین است ) ، برای خدا دوستی کند و در راه خدا جهاد نماید تا از خوشنودی او پیروی کرده باشد ، خودش به خاطر خویش انتقام نگیرد ( بلکه انتقام را به خدا واگذارد ) و در مورد خشم پروردگارش دوستی نکند.
با فقرا بنشیند و با راستان راست باشد و اهل حق را یاری کند ، یاور خویشاوند است و پدر یتیم و شوهر بیوه زنان و مهربان به مستمندان ، در گرفتاری ها آرزوی او کشند و در سختی ها به او امیدوارند ، با نشاط است و خشرو ، نه عیبجو و ترش رو ، محکم است و فرو خورنده خشم ، خندان لب است و دقیق نظر و بسیار پرهیز ( نادانی نکند و در برابر نادانی دیگران بردباری ورزد ) بخل نکند و در برابر بخل دیگران صبر کند ، تعقل کند تا شرم ورزد و قناعت کند تا بی نیاز گردد.
شرمش بر شهوتش برتری دارد و دوستیش بر حسدش و گذشتش بر کینه اش ، جز سخن درست نگوید و جز لباس اقتصاد نپوشد ، با تواضع راه رود و در اطاعت پروردگارش خاضع باشد، در همه احوال از خدا راضی است ، نیتش خالص است و اعمالش بی غش و نیرنگ بازی ، نگاهش عبرت است و سکوتش فکرت و سخنش حکمت ، خیر خواه و بخشنده و برادر است ،در نهان و آشکار نصیحت کند ، از برادرش دوری نکند و غیبت ننماید و با او مکر نورزد ، بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد و بر مصیبتی که به اورسیده اندوهگین نشود ، توقع بیجا ندارد و هنگام سختی سست نشود ، در زمان خوشی مست نگردد ، بردباری را با دانش آمیزد و عقل را با صبر ، تنبلی را از او دور بینی ونشاطش را پیوسته ، آرزویش نزدیک و لغزشش کم است ، منتظر مرگ است و دلش خاشع ، به یاد خداست و نفسش قانع و جهلش زدوده و کارش آسان است ، برای گناهش غمگین است و شهوتش مرده و خشمش فرو خورده و خلقش نا آلوده ، همسایه اش از او آسوده است و بر سر خود پسندی نیست ، به آنچه برایش مقدر شده قانع است ، بردباریش متین و کارش محکم و تفکرش بسیار است.
با مردم در آمیزد که دانا شود وسکوت کند که سالم ماند و بپرسد که بفهمد و تجارت کند که سود برد ، گوش دادنش به سخن خوب برای بالیدن به دیگران نیست ( پست حساس را نپذیرد که آن را وسیله گناه و زشت کاری سازد ) و سخن گفتنش برای زورگویی به دیگران نیست ، خودش از خویش در زحمت است و مردم از او در راحت ، خودش را برای آخرتش به زحمت افکنده و مردم را از شر وآزار خود راحت ساخته ، اگر بر او ستمی شود صبر کند تا خدا برایش انتقام گیرد ، دوریش از هرکه دوری می کند بغض و کناره گیری از آلودگی است و نزدیکی اش به هر که نزدیک میشود ملایمت و مهربانی است ، دوریش برای خود پسندی و بزرگ فروشی نیست و نزدیکی اش برای فریب ونیرنگ نیست بلکه از پیشینیان اهل خیر پیروی کند و خود پیشوای نیکان پس از خود باشد.
راوی گوید : همام فریادی کشید و بیهوش بیفتاد ، امیرالمومنین (ع) فرمود : همانا به خدا من از بیتابی او ترسان بودم . سپس فرمود : اندرزهای رسا با اهل اندرز چنین میکند.
شخصی عرض کرد : شما را چه شده ؟ ( که فریاد نکشی و بیهوش نشوی ) فرمود : هرکسی را اجلی است که از آن نگذرد و سببی است که از آن تجاوز نکند ، آرام باش و دیگر مگو که شیطان این سخن را به زبانت دمید.